وی تحصیلات خود را در آلمان و سوئیس ادامه داد، هرچند از لحاظ یادگیری به جز در رشته ریاضی، دچار مشکل بود. انیشتین در سال ۱۹۰۱م عضو اداره ثبت اختراعات شد و تابعیت سوئیس را پذیرفت. سال ۱۹۰۵م برای انیشتین، سال آغاز ثمردهی مطالعات اوست. وی در این سال چندین مقاله در رشته فیزیک ارائه داد که هر عنوان از آن در علم فیزیک، پایه گذار شیوه جدیدی شدند. انیشتین در سال ۱۹۰۵م تئوری خود را در نسبیت نوشت و پس از اینکه تئوریهای او در عمل ثابت شد و به چاپ رسید، شهرتش در عالم پیچید. او کوشید این مسئله را به اثبات برساند که تشعشع نور از هر سو یکسان است گرچه در نظر، جز این می نماید. هیچ نقطه واحدی را نباید صفر انگاشت، چون سنجشِ حرکت به نظرِ بیننده وابسته است. زمان نیز نسبی است چون آن هم برحسب استنباط بیننده فرق می کند. او نتایج فرضیه های خود را در محاسبه قوه جاذبه و نجوم به کاربرد تا آنجا که بیش از نیوتن به تحقیقات این رشته کمک کرد. با به قدرت رسیدن نازیها در آلمان، انیشتین راهی امریکا شد و تابعیت آن کشور را پذیرفت و به تدریس در دانشگاههای آن پرداخت. هرچند که در سال ۱۹۲۱م به پاس دستآوردهایش در فیزیک نظری موفق به کسب جایزه فیزیک نوبل شده بود ولی اموال و خانه اش توسط حزب نازی مصادره گردید. انیشتین در ماه اوت ۱۹۳۹م، ضمن نامه ای به رئیس جمهور وقت امریکا، او را از پیشرفتهای آلمان در شکافتن هسته اتم آگاه نمود و این باعث شد تا انجام تحقیقات در زمینه شکافت هسته اتم تصویب شود. نتیجه این اقدام، استفاده عملی از انرژی هسته ای در بمب هسته ای بود که در جریان جنگ جهانی دوم، جان هزاران نفر را در هیروشیما و ناکازاکی گرفت. انیشتین از این واقعه بسیار ناراحت شد چرا که آرزو داشت نیروی هسته ای در راه بهبود زندگی بشر به کار افتد. اما برخلاف نظرش این آرزو هرگز به حقیقت نپیوست. با این حال، انیشتین تا آخرین روزهای حیات از یادآوری این حادثه رنج می برد و خود را سرزنش می کرد. آلبرت انیشتین سرانجام در ۱۸ آوریل ۱۹۵۵م در ۷۶ سالگی در امریکا دیده از جهان فروبست.